|
اصل صفحه آرشيو
درّوگهر پرتاب نامه
منو
بغل
Thursday, July 19, 2007
بسم الله! سابقهدار شديم رفت پی ِکارش! الان متن اين فيلم "به اسم دموکراسي" رو ديدم. آقا مسألتُن! اين "سرمايه اجتماعی" که اين آقا براندازه بابتش رفته زندان، همون سوشال کپیتال خودمونه؟! بنده شخصاً مخلص همه بروبکسِ سرباز گمنام هم هستم، ولی داداش بالاغيرتاً خطوط قرمز نظام رو یه مقدار ايناَدونس مشخص کنيد. راضی باشين که من سه ماهه سوشال کپیتال جزء اصلی موضوع تحقيقمه، ديگه خدايی نميتونم عوضش کنم! S-: خلاصهش که ای ننگ بر من که مشغول انقلاب ِِمخملی ِنرم بودم و خودم خبر نداشتم! (-B
پ.ن. های! ييييهو کسی جدی نگيره قضيه رو! ما تحقيقمون تو حوزهی بيزينسه فقط، فرق فوکوليم بخدا! |-:
لينک ثابت |
Sunday, July 01, 2007
از اتاق فرمان اطلاع دادن که عشقولانهی وبلاگ اومده پايين، درخواستِ شعر دَروَشُده. آخه گِرَد استيودنت که صب تا شب بايد پيپر بخونه ريپورت بنويسه، عشقولانهش کجا بود؟! به قول خواننده ارزشی، استاد جلال همّتی: "ديگه حالی به آدم ميمونه؟! نه واللا! / احوالی به آدم ميمونه؟! نه بللا! / پری! گلی به جمالت!... (الی آخر)".
اما به هر حال، در راستای اجرای اوامر مقامات مافوق، اينم شعر عشقولانهی قشنگ، با صدای خودِ فروغ (:
ای شب از رؤیای تو رنگین شده سینه از عطر توام سنگین شده ای به روی چشم من گسترده خویش شادیام بخشیده از اندوه، بیش همچو بارانی که شوید جسم خاک هستیام زآلودگی ها کرده پاک ای تپشهای تن سوزان من آتشی در مزرع مژگان من ای ز گندمزارها سرشارتر ای ز زرّین شاخه ها پر بار تر ای درِ بگشوده بر خورشیدها در هجوم ظلمتِ تردیدها با توام دیگر ز دردی بیم نیست هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست ...
لينک ثابت |
Saeed AkhlaghpourSaeed AkhlaghpourMohammad Taherzadeh Sani
|