Balaa Logo

 

اصل صفحه
آرشيو درّوگهر
پرتاب نامه
منو بغل

Saturday, September 23, 2006

وَذَا النُّونِ إِذ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لّا إِلَهَ إِلاَّ أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ...

من ماه رمضان امسال يه حاجت دارم که -با تقريب خوبی- محال عقلی محسوب ميشه، اما به هرحال هر چی باشه إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ! (-B

پ.ن. وبلاگ تا آخر ماهِ مبارک تعطيله. لطف کنيد و ما رو از دعا فراموش نکنيد... (:

   لينک ثابت   




Friday, September 22, 2006
البته اينکه آدم دانشکده‌ش بولوار سهرورد باشه و را به را با ياسر و علی مقدم و حميد و فرشيد گولّه کنه بره فرحزاد ديزی قليون صفای خاص خودشو داره، اما به هر حال بايد با شرايط کنار اومد ديگه! اينا همکلاسيای جديد هستن، کم کم دارن راه ميفتن!


توضيح: اين موجودات همه دانشجوی دکترا هستن، اونيم که اون وسطه قليونه!

پ.ن.1. پينگ پنگ رو هم ديشب اينيشييت کرديم شکر خدا!
پ.ن.2. تو بيزنس اسکول يه فوتبال دستی هم داريم! من خداييش تا حالا خودمو کنترل کردم دست نزدم بهش! بروبکس دوره تابستون المپياد تأييد ميکنن که فوتبال دستی ميتونه مسير زندگی آدم رو عوض کنه!

   لينک ثابت   




Sunday, September 17, 2006
در راستای اينکه همشهريان مونترالی منظره خونه‌شون رو تو وبلاگ گذاشتن، اينم "ويو" خونه -موقت- ما (در حقيقت خونه‌ی آيدين که من در اون مشغول انجام عمليات چتربازي هستم)


بعله ديگه اينا قبر هستن! ما مشرف به بزرگترين قبرستان کانادا هستيم! S-: ((:

پ.ن.1. نکته مثبت قضيه اينه که فقط کافی سرمونو از پنجره بيرون بياريم تا حسابی متذکِّر آخرت بشيم! p-:
پ.ن.2. البته ويو‌ های قشنگتری هم داريم بابا (-B

   لينک ثابت   




Saturday, September 16, 2006
ای بریده آن لب و حلق و دهان / که کند تف سوی مه یا آسمان
تف برویش باز گردد بی شکی / تف سوی گردون نیابد مسلکی
تا قیامت تف برو بارد ز ربّ / هم‌چو تبّت بر روان بولهب
شمع حق را پف کنی تو ای عجوز / هم تو سوزی هم سرت ای گنده‌پوز
کی شود دریا ز پوز سگ نجس / کی شود خورشید از پف منطمس
چون تو خفاشان بسی بینند خواب / کین جهان ماند یتیم از آفتاب
مه فشاند نور و سگ عو عو کند / سگ ز نور ماه کی مرتع کند
آسمانها بنده‌ی ماه وی‌اند / شرق و مغرب جمله نان‌خواه وی‌اند
زانکه لولاک است بر توقیع او / جمله در انعام و در توزیع او
گر نبودی او نیابیدی فلک / گردش و نور و مکانیّ ملک
رزقها هم رزق‌خواران وی‌اند / میوه‌ها لب‌خشک باران وی‌اند

-- مثنوی-جلال‌الدّين محمد بلخي

پ.ن. البته ان‌شاءالله قصد ايشان فقط نقل قول بوده و منظور ما هم همان امپراتور کذائي بيزانس است طبيعتاً.

   لينک ثابت   




Friday, September 08, 2006
ما گدايان خيل سلطانيم / شهر بند هواي جانانيم
بنده را نام خويشتن نبود / هر چه ما را لقب دهند آنيم
گر برانند و گر ببخشايند / ره به جاي دگر نمي‌دانيم
چون دلارام مي‌زند شمشير / سر ببازيم و رخ نگردانيم

نيمه شعبان مبارک... (:

   لينک ثابت   




Saeed AkhlaghpourSaeed AkhlaghpourMohammad Taherzadeh Sani