Balaa Logo

 

اصل صفحه
آرشيو درّوگهر
پرتاب نامه
منو بغل

Tuesday, December 28, 2004

زاهد بودم ترانه‌گويم كردي
سرفتنه‌ي بزم و باده‌جويم كردي
سجاده‌نشين باوقاري بودم
بازيچه‌ي كودكان كويم كردي

(:

   لينک ثابت   



افسوس که عمری پی اغيار دويديم
چيزی نخريديـم و به منزل نرسيديم...

علی اقبال تو گوهرشاد خوند؛ پرسيد زبان حال بود؟ گفتم آره بود.

   لينک ثابت   




Sunday, December 26, 2004
ای داد بيداد! چه آرزوهايی که نداشتم! ديدی در عنفوان جوانی چه خاکی به سرم شد؟! طبق اين گزارش گاردين استفاده مداوم از لپ‌تاپ در حالت نشسته خطرناکه! اونم نه از اين خطرای معمولی مث سرطان و سکته و مرگ، نـــــــــــــه!!!
ببخشيد ها، بی‌ادبی ميشه، دور از جون شما، گلاب به روتون، روم به ديوار، روم به ديوار، مقطوع‌النّسل شدم رفت پی کارش! D:

(لينک از طريق تفتستان)

   لينک ثابت   




Friday, December 24, 2004
"- دوره نوجواني و جواني هم مي‌خوانديد؟
 - بله من وقتي كشتي‌گير بودم، هميشه زير دوش آواز مي‌خوندم....
"

بعله ديگه! علی‌القاعده اين مصاحبه‌ي محمدرضا شجريان نيست، مصاحبه‌ی هنرمند خوش صدا و ورزشکار و مردمی خودمونه: استاد جواد يساري! D:

(لينک از طريق ايشان)

   لينک ثابت   




Wednesday, December 22, 2004
روی عن علی بن موسی الرضا قال سمعت أبى موسى بن جعفر ، يقول سمعت أبي جعفر بن محمد ، يقول سمعت أبى محمد بن على ، يقول سمعت أبى علي بن الحسين ، يقول سمعت أبى الحسين ابن علي ، يقول سمعت ابى أمير المؤمنين علي بن أبى طالب -عليهم السلام- ، يقول سمعت رسول الله -صلّی الله عليه و آله- يقول سمعت جبرئيل يقول ، سمعت الله عز و جل يقول : لا إله إلا الله حصني فمن دخل حصني أمن من عذابى؛ فلمّا مرّت الرّاحلة نادى بشروطها وأنا من شروطها!

عيد مبارک! (:

   لينک ثابت   




Sunday, December 19, 2004
بگذار سر به سينه‌ي من، تا كه بشنوي
آهنگ اشتياق دلي دردمند را
شايد كه بيش از اين نپسندي به كار عشق
آزار اين رميده‌ي سر در كمند را

بگذار سر به سينه‌ي من تا بگويمت
اندوه چيست، عشق كدامست، غم كجاست
بگذار تا بگويمت اين مرغ خسته جان،
عمري است در هواي تو از آشيان جداست

دلتنگم آنچنان كه اگر بينمت به كام
خواهم كه جاودانه بنالم به دامنت
شايد كه جاودانه بماني كنار من
اي نازنين كه هيچ وفا نيست با منت!

تو، آسمان آبي آرام و روشني
من ، چون كبوتري كه پرم در هواي تو
يك شب ستاره‌هاي تو را دانه چين كنم
با اشك شرم خويش بريزم به پاي تو

بگذار تا ببوسمت، اي نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت اي چشمهء شراب
بيمار خنده هاي توام، بيشتر بخند
خورشيد آرزوي مني، گرم‌تر بتاب...

-- فريدون مشيري


می‌ارزه به خاطر اين تصنيف، اينو بخرين!
با کيفيت پايين گذاشتمش اينجا:
       eshtiaagh-lq.wma - 285KB
       (right-click and choose "Save Target As...")

   لينک ثابت   




Tuesday, December 14, 2004
يادش به خير! يه بار رضا اخوان دور ميدون محمديه (ميدون اعدام) اينو از حفظ خوند، بسي حال داد:

من خواب ديده‌ام كه كسي مي‌آيد
من خواب يك ستاره‌ي قرمز ديده‌ام
و پلك چشمم هي مي‌پرد
و كفش‌هايم هي جفت مي‌شوند
و كور شوم
اگر دروغ بگويم
من خواب آن ستاره‌ي قرمز را
وقتي كه خواب نبودم ديده‌ام
كسي مي‌آيد
كسي مي‌آيد
كسي ديگر
كسي بهتر
كسي كه مثل هيچكس نيست، مثل پدر نيست، مثل انسي نيست،
مثل يحيي نيست، مثل مادر نيست
و مثل آنكسي‌ست كه بايد باشد
و قدش از درخت‌هاي خانه‌ي معمار هم بلندتر است
و صورتش
از صورت امام زمان هم روشنتر
و از برادر سيد جواد هم
كه رفته است
و رخت پاسباني پوشيده است نمي‌ترسد
و از خود سيد جواد هم كه تمام اتاق‌هاي منزل ما مال اوست نمي‌ترسد
و اسمش آنچنانكه مادر
در اول نماز و در آخر نماز صدايش مي‌كند
يا قاضي القضات است
يا حاجت الحاجات است
و مي‌تواند
تمام حرف‌هاي سخت كتاب كلاس سوم را
با چشم‌هاي بسته بخواند
و مي‌تواند حتي هزار را
بي‌آنكه كم بيآورد از روي بيست ميليون بردارد
و مي‌تواند از مغازه‌ي سيد جواد، هر چقدر كه لازم دارد، جنس نسيه بگيرد
و مي‌تواند كاري كند كه لامپ «الله»
كه سبز بود: مثل صبح سحر سبز بود
دوباره روي آسمان مسجد مفتاحيان
روشن شود
آخ . . .
چقدر روشني خوبست
چقدر روشني خوبست
و من چقدر دلم مي‌خواهد كه يحيي
يك چارچرخه داشته باشد
و يك چراغ زنبوري
و من چقدر دلم مي‌خواهد
كه روي چارچرخه‌ي يحيي ميان هندوانه‌ها و خربزه‌ها بنشينم
و دور ميدان محمديه بچرخم
آخ . . .
چقدر دور ميدان چرخيدن خوبست
چقدر روي پشت بام خوابيدن خوبست
چقدر باغ ملي رفتن خوبست
چقدر مزه‌ي پپسي خوبست
چقدر سينماي فردين خوبست
و من چقدر از همه‌ي چيزهاي خوب خوشم مي‌آيد
و من چقدر دلم مي‌خواهد
كه گيس دختر سيد جواد را بكشم
چرا من اينهمه كوچك هستم
كه در خيابان‌ها گم مي‌شوم
چرا پدر كه اينهمه كوچك نيست
و در خيابان ها هم گم نمي‌شود
كاري نمي‌كند كه آنكسي كه بخواب من آمده‌ست،
روز آمدنش را جلو بيندازد
و مردم محلة كشتارگاه
كه خاك باغچه هاشان هم خونيست
و آب حوض‌هاشان هم خونيست
و تخت كفش‌هاشان هم خونيست
چرا كاري نمي‌كنند
چرا كاري نمي‌كنند
چقدر آفتاب زمستان تنبل است
من پله‌هاي پشت بام را جارو كرده‌ام
و شيشه‌هاي پنجره را هم شسته‌ام
چرا پدر فقط بايد
در خواب، خواب ببيند
كسي مي‌آيد
كسي مي‌آيد
كسي كه در دلش با ماست، در نفسش با ماست، در صدايش با ماست
كسي كه آمدنش را
نمي‌شود گرفت
و دستبند زد و به زندان انداخت
كسي كه زير درخت‌هاي كهنه‌ي يحيي بچه كرده است
و روز به روز
بزرگ مي‌شود، بزرگتر مي‌شود
كسي از باران، از صداي شرشر باران، از ميان پچ و پچ گل‌هاي اطلسي
كسي از آسمان توپخانه در شب آتش بازي مي‌آيد
و سفره را مي‌اندازد
و نان را قسمت مي‌كند
و پپسي را قسمت مي‌كند
و باغ ملي را قسمت مي‌كند
و شربت سياه‌سرفه را قسمت مي‌كند
و روز اسم نويسي را قسمت مي‌كند
و نمره‌ي مريضخانه را قسمت مي‌كند
و چكمه‌هاي لاستيكي را قسمت مي‌كند
و سينماي فردين را قسمت مي‌كند
درخت‌هاي دختر سيد جواد را قسمت مي‌كند
و هر چه را كه باد كرده باشد قسمت مي‌كند
و سهم ما را هم مي‌دهد
من خواب ديده‌ام...

-- فروغ فرخزاد

   لينک ثابت   



آقا اين تئاتر رو نرين، حتی اگه 4 تا بليط مهمان بهتون داده بودن!

پ.ن. نکات بعضاً جالب توجهی هم داشت؛ آبجيا -فکر کنم برای اولين بار- فقط کلاه گيس گذاشته بودن، يکيشون هم تقريباً تکخوانی میکرد. البت من که گوش نميکردم، اما شما که غريبه نيستين، صداش هم اِی‌ی‌ی‌ی‌ی همچین بدک نبود! (;

پ.ن.پ.ن. حالا که اينجوری شد، اصلاً خيلی هم تئاتر خوبی بود! البت ايشون راس ميگه! بهمون گفت نريم! اما خب چه معنی داره آدم به حرف ضعيفه جماعت گوش بده؟! (;
اصلش اين خواهرمون نيس وقتی خودش رفته، سر آنتراکت جيم زده کل تئاتر رو نديده، خبر نداره که تيکه دوم تئاتر چه بزن و بکوبیه! p:
ولی خارج از شوخی، پرده دوم خيلی هم بد نبود! اون شعر بالا رو خوندن که بر اساس نظر کارشناسی من قشنگ ترين شعر فروغه! بعدشم آواز "من از کجا عشق از کجا" همراه با... چيزززززز... آهان! حرکات موزون! D:

   لينک ثابت   




Friday, December 10, 2004
اين يکی مخصوص ليشام خودمه:

فکر کن تو يه مملکتی يه دختری شوهر کنه و در نتيجه همه در به در بشن. همه. مدير مدرسه، وزير گوشه گير کابينه، صدا بردار سر صحنه،‌ دامپزشک، باد و پنچری، شاعر چپ موج نو، جيگری، مانيکوريست، بنا، آرشيتکت خوش ذوق، سبزی فروش بد اخلاق، نمايشنامه نويس راديو، هر کی رو که بگی. همه در به در بشن. بازار سهام اساسا حالت ارتجاعی پيدا کنه، نرخ دوچرخه شديدا نوسان کنه، شهريه باشگاههای بدن سازی بدجور افت کنه، کاندوم و سرنگ تو زندانها به همه نرسه، مهد کودکها از پذيرش کودکان سر باز بزنن، کار کنان صنعت پنبه سر بيمه دندان دست به اعتصابات دامنه دار بزنن، اداره بهداشت نظارتش رو بر دفع زباله های بيمارستانی بالکل از دست بده، ارکستر ملی کنسرت شب سومش رو فالش بزنه، رياضی دانها اثبات قضيه فرما رو دوباره علم کنن، خلبانهای مسافربری در حال پرواز با افکار خود کشی دست و پنجه نرم کنن، آرايشگرها بی دقتی رو به اوجش برسونن، احزاب سياسی گه گيجه بگيرن، دولتهای خارجی نقشه های کودتا رو از کمدها بيرون بکشن، اين وسط يه طوفان هم جنوب شرق کشور رو در هم بنورده، خلاصه چی بگم؟!
غلط کرد شوهر کرد! D:

(اينو کاپيتان هادوک فکر کنم 2-3 سال پيش نوشته بود، قاطی ايميلام پيداش کردم!)

   لينک ثابت   




Wednesday, December 08, 2004
دو زلفونت بود تار ربابم
چه مي خواهي از اين حال خرابم
تو كه با مو سر ياري نداري
چرا هر نیمه شو آيي به خوابم؟

پ.ن. آخه چرا؟! (;

   لينک ثابت   




Sunday, December 05, 2004
چند روز پيش سِدصادق ازم پرسيد کجا کار میکنم؛ ميدونستم پنج تاس، ولی پنجميش يادم نميومد!
غير از اينا کارِ نان فور پرافيت هم دارم، درس هم دارم، تی‌ای هم دارم، زبانم ميخوام بخونم، پيپر هم ميخوام بدم حتماً!
کلاً مسخره کردم خودمو! آدمِ نرمال نميرسه به اين کارا، چه برسه به آدم گيج و -گلاب به روتون- گشادی مث من که دِپِ اساسی هم زده!
باس زودتر يه کاريش بکنم، برَندم جدی‌جدی داره نابود ميشه!

   لينک ثابت   



اجالتاً بريد اين فايل پی‌دی‌اف رو بخونيد، يه کم بخندين دلتون وا شه!

(لينک از طريق ايشان)

   لينک ثابت   




Saeed AkhlaghpourSaeed AkhlaghpourMohammad Taherzadeh Sani