Balaa Logo

 

اصل صفحه
آرشيو درّوگهر
پرتاب نامه
منو بغل

Saturday, January 31, 2004

امروز می خواستم برم هاملت رو توی جشنواره ببينم. اگرم نمی شد، بالاخره کارای ممد يعقوبی هم قابل تحملن، گفتم می رم قشقايی، پيش وحيد آزاد.

تو مترو، يونس اسم ايستگاه شهر ری رو ديد، -احتمالا به شوخی- گفت بريم شابدولعظيم؟ مام به شوخی گفتيم ای ول بريم! شوخی شوخی رفتيم.

به قول جناب فردوسی پاکزاد:
برد کشتی آنجا که خواهد خدای    وگر جامه بر تن درد ناخدای
يا ورژن شيخ اجل:
خدا کشتی آن جا که خواهد برد     وگر ناخدا جامه بر تن درد

هاملت کجا، شابدولعظيم کجا؟! ولی خوب بود. 18 سال بود نرفته بودم!!!

   لينک ثابت   




Friday, January 30, 2004
آخه تو رو چه به دعای عرفه؟ /-:

   لينک ثابت   




Wednesday, January 28, 2004
هی يادت باشه که امروز يه کار خيلی سخت کردی، خيلی ناراحتی ولی پشيمان نه.

   لينک ثابت   



استامينوفن دافطلب ميشود..!
اه! آدم وقتی sense of humor بعضیا رو می بينه از خودش نااميد می شه!

   لينک ثابت   




Tuesday, January 27, 2004
و ما دوست داريم آقا رضای اميرخانی را، حتی اگر بهمن 57 ساواکی شده باشد. هر چه باشد طولانی ترين گريه مداوم عمرمان با ارميای او بوده.

   لينک ثابت   




Monday, January 26, 2004
خدا را ای رقيب امشب زمانی ديده بر هم نه
که من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم


بر شما باد سه تار و آواز محمد رضا لطفی

   لينک ثابت   




Sunday, January 25, 2004
خيل خوب! می دونم بدجوری جوات بازار شده، اون موقع که طراحی می کردم لابد تريپم اينجوريا بوده، الانم خوب حسش نيس دسسش بزنم، همينه که هست! p:

   لينک ثابت   



بسم الله الرحمن الرحيم   هست کليد در گنج حکيم

   لينک ثابت   




Saeed AkhlaghpourSaeed AkhlaghpourMohammad Taherzadeh Sani